طوفان جنوب شرق و خودمون !!!
بعد از چند ماه غیبت ( که اونم موجه بود ) دوباره کمی فرصت پیدا کردم یه خورده بیشتر رو وبلاگم وقت بذارم . نمی دونم شاید قسمت بوده که این مدتو نباشم ولی خدا رو شکر میکنم که باز اینجام .
نمی دونم تا حالا شده شمام به چیزایی مثل نابودی دنیا ، ما آدما و هر چیزی که روی زمینه فکر کردید یا نه ، اما من خودم خیلی به این چیزا فکر می کنم . این فکرهای عجیب ، اما واقعی بیشتر زمانی به ذهنم میفته که چیزای تکون دهندهء بیشتری رو می بینم .
مثلا فکر کنید تو خونه نشستید یهو یکی از بخشهای خبری اعلام میکنه که باز یه طوفان خیلی مهیب چند تا از کشورهای جنوب شرق آسیا رو با خاک یکسان کرده . بازم نابودی ، باز ویرانی ، باز جسدهای رها شده تو همه جا .
ا
اینا فکر میکنید از کجا میاد . یه عده میگن چون اون کشورها نزدیک آبهای آزادن خب باید بیشتر اینجور طوفان ها و مسائلش رو داشته باشن . شاید تا حدی هم حرفشون درست باشه ولی چرا تو این چند ساله تعداد این طوفان ها اینقدر زیاد شده .وقتی دائم رو مصرف گرایی تبلیغ می کنیم ، وقتی هر روز اجناس رنگ و وارنگ و جور واجور رو می خریم و با لذت ازشون استفاده می کنیم آخرش میشه همین ، اصلا مصرف گرایی عاقبتش همینه . بالاخره این محصولات باید یه جایی ، تو یه کارگاهی ، تو یه کارخونه ای تولید شن ، و این یعنی مصرف برق بیشتر ، مصرف مواد فسیلی بیشتر و ...................... این یعنی افزایش گرمای زمین و زیاد شدن خیلی از آلاینده ها و........می دو نید چیه ما آدمای این دوره ، حکم اون آدمی رو داریم که روی یه شاخه ای نشسته و ته همون شاخه رو می بره . به حرف هیچکسم گوش نمی دیم ، حتی به حرف دل و وجدان و عقل خودمون !!!خیلی هامون تو دل خودمون خیلی چیزا رو قبول داریم اما وقتی تو یه جمعی هستیم هیچکدوممون جرات و جسارتشو نداریم که برای باور های خودمون یه حرکت عملی بکنیم . مثلا اگه با دوستامون بریم دل طبیعت هیچکدوممون این جراتو نداریم که تو جمعی که هستیم مثلا زباله های خودمونو تو طبیعت نریزیم و بذاریم تو یه نایلون و بندازیم تو کوله مون ، شاید خیلی هامون ته دلمون دوس داریم این کارو بکنیم ولی می ترسیم اون جمعی که توش هستیم مسخرمون کنن و مثلا بگن بچه مثبت یا یه سری حرفهایی از این دست .یا بدتر از همه اینکه اصلا جراتشو نداریم که به دیگران توصیه کنیم زباله تو طبیعت نریزن .ماها دردمون ایناست ، همه مون تو دلمون همه چیز رو می فهمیم و بلدیم ولی نمی دونم چرا هیچوقت جراتشو نداریم پای باور ها و اعتقادمون وایسیم . باید اینو قبول کنیم که همه مون داریم به کمک همدیگه به سرعت نابودی طبیعت و محیط زیستمون کمک می کنیم ولی اگه الان یکی مثلا مثلا مثلا بر فرض مثال یهو پیدا شه و به یکی از ماها بگه : تو در نابودی اون حیوون زیبا و نادر یا اون گیاه کمیاب و یا مرگ اون آدمایی که تو طوفان مردن ، مثلا یه چند درصدی نقش داشتی ، قطعا ماها با چشمای از عصبانیت بیرون زده و با تمام توان سعی می کنیم بهش بباورونیم که حرفش اشتباه ، چون اینقدر غرق در مسائل شخصی ، کاری و ... شدیم که یا متوجه نمی شیم داریم چه ضربه هایی به طبیعت و محیط زیستمون و خودمون می زنیم یا اگر هم بفهمیم جرات ابراز و مقابله با اون رو نداریم .راستش نمیدونم چطور شد که بحث از طوفان به اینجا کشید ولی قضیه خیلی جدی ، خیلی جدی تر از اونی که فکرشو بکنیم ولی ما آدما ذاتا خصلتمون اینجوریه که تا جونمون مستقیما تو خطر نیفته گوش نمی دیم .امیدوارم .... امیدوارم ...... امیدوارم ...................... همه مون رعایت کنیم و نگیم که بابا من به تنهایی اگه رعایت کنم که تاثیری نداره.................. مطمئن باشیم تاثیر داره .
نظر شما در مورد این مطلب